سعدی
همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن /که دانم پس از مرگم کنی به نیکی یاد
Tuesday, 5 November , 2024
امروز : سه شنبه, ۱۵ آبان , ۱۴۰۳ - 4 جماد أول 1446
شناسه خبر : 1342
  پرینت تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۸ |

حال شهر من خوب نیست…

این روزها حال کرمانشاه خوب نیست ، تنفسش مختل شده ، آسمانش غمبار و زمینش از غبار مکدّر است
حال شهر من خوب نیست…

روزی بود و روزگاری، در پهنه‌ی این چرخ گردون، زیر آسمانی صاف به خلوص آبی ناب، شهری بود به درخشندگی قلب تپنده‌ی آفتاب، ملون به هفت رنگ رنگین کمان . زمینش مفروش به سرسبزی طبیعت و آسمانش مزّین به ابر هایی از جنس ابریشم ، کوه های سر به فلک کشیده اش پر صلابت و استوار دامن زمین را به آسمان دوخته و درختان پر ابهتش در میان موسیقی نسیم بهاری و آوای آبشار ها با وجدی پر شکوه به رقص در می آمدند.

مرغان آسمان مشوق بهار را در نغمه های سرمستانه‌ی خود می سرودند و این سرزمین عشق جایگاه مردمانی از جنس فرهاد بود که غزل‌هایشان را در صلابت کوه جاودانه می نمودند.

و این بود داستان کرمانشاه شهر من ، شهر تو، شهر مردمی از جنس غیرت و آزادگی،  سرزمین چهارفصل ایران ، شهر غیوران ، مردمی که نه هیاهوی موشک باران عزتشان را صلب کرد و نه ایستادگی در برابر مرصاد غیرتشان را مدفون نمود. مردمی که آزادانه آسمانی شدند تا زمینشان را وصله‌ی خاک اجنبی ننمایند.

آری کرمانشاه شهر من، تکه‌ای از بهشت در زمین ، از پاتاق و ریجاب گرفته تا طاق‌بستان و بیستون   از اورامانات نامی گرفته تا سرابهای پرشکوه ، از بلندای پراو و دالاهو تا دشت های وسیع ماهیدشت، آیینه‌ی تمام نمای فرهیختگی طبیعت است که آوازه‌ی آن همواره در تاریخ کهن ایران جلوه‌گری نموده است.

این است داستان واقعی شهر من که دیگر این روزها زیبایی دلفریبش در میان هاله‌هایی از غبار و تیرگی رنگ باخته و سهم ما از آسمان همیشه آبی آن تنها چهره‌ی تار و مکدّری است که مهمان ناخوانده‌ی روزگارمان شده. دیگر نه خبری از درخشندگی ستارگان شبانگاهی است و نه زلالی چهره‌ی این خطه از زمین در میان چرخ گیتی خودنمایی می کند.

حالا دیگر شهر من مغموم و مکدّر از خاک و غباری است که بر روح و روان مردم این مرز و بوم چنبره زده و تمام زیبایی‌ها را در حبابی از هاله‌های مبهم خود به تسخیر درآورده است.

به راستی این تقدیر و سرنوشت را می توان شایسته‌ی این سرزمین و مردمانش دانست ؟

آیا بهاری که آوازه‌ی آن به نو شدن و زایشی دوباره است را می توان به این گرد و غبار کهنه و قدیمی تعمیم داد ؟

آیا می توان روح و روان مردم این سرزمین که وجودشان را به مخمل سبز طبیعت و آبی نیلگون آسمان پیوند زده‌اند از این موهبت بی نصیب گذاشت ؟

این روزها حال کرمانشاه خوب نیست ، تنفسش مختل شده ، آسمانش غمبار و زمینش از غبار مکدّر است . گلوی پرندگان در خفقان این خاک از آواز بهاری خالیست و دامن طبیعت از رقص و پایکوبی و خنده‌های جانانه تهی شده، آنقدر تهی که حتّی بارش سیل آسای باران هم یارای شست و شوی لباس این شهر آلوده از غبار نیست.

به امید روزی که مسئولان مربوطه برای حل و فصل این معضل کمر هّمت ببندند و با عزمی جزم به فکر یک راهکار اساسی برای زدودن غبار از چهره‌ی شهر خوبان باشند .

نویسنده : ساره قدکی
به اشتراک بگذارید
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.