سعدی
همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن /که دانم پس از مرگم کنی به نیکی یاد
Sunday, 1 December , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۱ آذر , ۱۴۰۳ - 30 جماد أول 1446
شناسه خبر : 2097
  پرینت تاریخ انتشار : ۲۲ تیر ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۲ |
یک کارگردان کرمانشاهی خطاب به متولیان فرهنگی استان:

حضور معنویتان را نیاز داشتم

کارگردان نمایشنامه "غسل آخر" که کار تیمی او اخیرا در تالار انتظار کرمانشاه روی صحنه رفت، انتظاراتی از متولیان فرهنگی کرمانشاه داشت که به گفته خودش برآورده نشد.
حضور معنویتان را نیاز داشتم

کارگردان نمایشنامه “غسل آخر” که کار تیمی او اخیرا در تالار انتظار کرمانشاه روی صحنه رفت، انتظاراتی از متولیان فرهنگی کرمانشاه داشت که به گفته خودش برآورده نشد.

موضوع از این قرار است که او و اعضای ۳۰ نفره تیمش  دست خالی و به تنهایی نمایشنامه ای را روی پرده تئاتر بردند که با استقبال خوبی از سوی مردم مواجه شد. مسئولین اما کم گذاشتند و افتخار حضور ندادند!

او می گوید: برخی روابط عمومی ها که کوچکترین اخبار را پوشش می دهند، حمایت تبلیغی و اطلاع رسانی از ما نکردند، بجز دوستانی در بنیاد شهید و شهرداری که دلم به بودنشان قرص شد.

منصوری اضافه می کند: متاسفانه سالهاست که مسئولین ما از تهاجم فرهنگی حرف می زنند اما عملا آنچه اتفاق می افتد ورای انتظار فعالین فرهنگی است، شکی نیست که ما همه از آب و خاک همین کشوریم و دلمان برای فرهنگ و آیین بومی و ملی مان می تپد. پس انتظار داریم سختگیری و کم توجهی جایش را به حمایت و هدایت بدهد، تا خدای نکرده روزی نرسد که در جنگ فرهنگی شکست بخوریم، آنوقت دیگر کار از کار می گذرد و این همه توان و انرژی هدر می رود، پس انتظار داریم که مسئولین دلسوز پای کار بیایند و اگر توان حمایت مالی ندارند حداقل با حضور معنویشان قوت قلب بچه هایی باشند که شبانه روز برای احیای فرهنگ این مرز و بوم تلاش می کنند.

او می گوید:الان دقیقا ۲۷ سال است به صورت تجربی تئاتر کار می کنم و اگر روزی این هنر اصیل را کنار بگذارم باید در زنده ماندم شک کنید.

منصوری که بیش از ۱۵۰ عنوان نویسندگی، بازیگری، کارگردانی و طراحی در کارنامه هنری اش  دارد درباره غسل آخر می گوید: محور نمایش حول دختری می چرخد که قربانی خرافه در روستا شده و همزمان که روستا در محاصره دشمن است، او باید به خاطر دختر بودنش تاوان پس بدهد! و درست زمانی که او قربانی دشمن می شود، مردم روستا به آگاهی می رسند!

آنطور که خودش می گوید او ۱۲ سال پیش این داستان را نوشته و تا به امروز گروههای بسیاری در کشور آنرا اجرا کرده اند، اما این بار او تصمیم گرفت خودش داستان را روی پرده نمایش ببرد.

نکته ای دیگری که او درباره اش گلایه دارد آن است که می گوید؛ پیشتر که این داستان اجرا شد حتی یک مورد هم اصلاحیه نخورد، اما این بار و برای آخرین بار ایرادهای زیادی به آن گرفتند و همین مسئله او را دلسرد کرد.

او در پاسخ به این سوال که استقبال عمومی از این نمایشنامه چطور بوده است اظهار می کند:خدا را شکر استقبال مردم خوب بود و ما تقریبا روزی ۵۰ بلیت برای فروش داشتیم، اما جای خالی مسئولین حس می شد، آنها برای افتتاحیه هم ما را قابل ندانستند و اغلب دعوتنامه ها بی جواب ماند.

اینجاست که موضوع مهمی پیش می آید و آن “منابع مالی” نمایش است که وقتی پای هیچ حمایت مادی و معنوی در کار نباشد کمر کننده ی کار را می شکند!

به گفته  منصوری راه انداختن چنین نمایشی با یک گروه بزرگ ۳۰ نفره حداقل بالغ بر ۱۰۰ میلیون تومان هزینه دارد، اما او و دوستان همراهش با همدلی کار را پیش برده اند.

خودش می گوید:برای اینکه کار به مرحله اجرا برسد خود بچه ها بسیاری از هزینه ها را تقبل کردند، مثلا تامین لباس به عده خودشان بود و حتی دکور را با داشته هایمان تلفیق دادیم، از طرفی چون می دانستیم از قبل فروش بلیت رقم خاصی دستمان را نمی گیرد سعی کردیم با کمترین هزینه، بهترین اجرایی که می توانستیم را روی صحنه ببریم که خدا را شکر رضایت بخش بود.

نویسنده : لیلا سعدوندی
به اشتراک بگذارید
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.